گرم است ای یاران، هوا و آب می خواهد دلم / یک بشکه شربت داخل سرداب می خواهد دلم
یک بشکه اسراف است،نصفش نذر در راه خدا / چون مردمان را مثل خود سیراب می خواهد دلم
تقوا ملاک فرق انسانهاست نزد حق، لذا / هستم رعیت، دختر ارباب می خواهد دلم
راه ترقی یک شبه با وصلتی این گونه خوش / گردد میسر، ای ننه! بشتاب! می خواهد دلم
جوجه کباب و ایستک در حد قوت لا یموت! / با یار در یک باغ بی صاحاب (!) می خواهد دلم
من آدمی کم مصرفم، اهل تجمل نیستم / قبل از غذا سالاد، یک بشقاب می خواهد دلم
پوشیدن شلوار در گرما تجمل پیشگی است / من دلبری با دامن و جوراب می خواهد دلم
جذاب باید باشد و شیرین زبان و صرفه جو / قطام را شیرین تر از قطاب می خواهد دلم
آسیب دیده نور شب از نور بی حد سرت / پایین بکش فیتیله را شب، خواب می خواهد دلم
آن کله ی نور افکنت خواهم نباشد بر تنت / خسته شدم از دیدنت، مهتاب می خواهد دلم
منظورم از مهتاب حکما دختر همسایه نیست / با نور کم هم قانعم، شب تاب می خواهد دلم
یک چند رفتم تایلند و ارمنستان و ... الخ / دیدم در آنجا هی گلاب(!) ناب می خواهد دلم
دست یکی دیدم چپق! یاد قیامت زنده شد / گفتم: غلط کردم! فقط نوشابه می خواهد دلم
پول زیاد و بی زبان را ریختم پای کسان / چون توبه کردم مسجد و محراب می خواهد دلم
شب ها خدا را روی بام آرام باید زد صدا / این روزها فریاد زیر آب می خواهد دلم
ترتیب اصلاحات را این سان که الآن می دهند / "اصلاح مصرف" را که شد نایاب می خواهد دلم
خر تو خر است از بس جهان از بهر فهم داستان/ ای دوستان! تیم حقیقت یاب می خواهد دلم
از پوست ببر و پلنگ ار پالتو سازند، نه! / اما اگر شد، پوست سنجاب می خواهد دلم
هم جای کم، هم وزن کم، هم برق کمتر نسبتا / رایانه ای از نوع DELL، لب تاب می خواهد دلم
چون لامپ تصویر تلویزیونم پرمصرف است / این پرخور بی نور را پرتاب می خواهد دلم
ارزان ترین LCD هشتاد و چار اینچ سونی / هم سینمای خانگی با ساب می خواهد دلم
بحث پیانو بسته شد، چون حمل و نقلش سخت بود / آموزش سنتور با مضراب می خواهد دلم
چون پرتوقع نیستم ماشین کوچک طالبم / ماتیز کولردار یا پیکاپ می خواهد دلم
با اینکه هستم دشمن یکجا نشستن در سفر / با اینکه هستم دشمن یکجا نشستن در سفر
در هرچه باشم صرفه جو، بسیار بشنو، کم بگو / در شعر لامصب ولی اطناب می خواهد دلم!....